سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیاوش قمیشی در دبی

روز هفتم : سیاوش قمیشی ، ۶ دقیقه پشت صحنه
 

 
 

من با میکروفن و افشین با دوربین بین در پشت صحنه و پرده و صحنه رو به مردم که هورا می کشیدن وایساده بودیم و منتظر ورود گروه بودیم که ، دونه دونه آمدن روی صحنه ولی سیاوش نیومد!

ما نگران، مردم دست و داد، گروه هم ساز به دست که یکدفعه من حس کردم یک چیزی پشت سرم هست. برگشتم و دیدم توی تاریکی زیر نور کمرنگ خروج اضطراری یک سایه ایستاه و تکون نمی خوره. دست زدن مردم دیگه داشت به تظاهرات تبدیل می شد که از اون سایه این صدا شنیده شد.


"بارون دوست دارم هنوز ، چون تو رو یادم می یاره ، حس می کنم پیش منی وقتی که بارون می باره . . ." که گفتم افشین عکس بگیر که خود سیاوشه . . .


بعد سیاوش قمیشی و گروهش روی صحنه از" فرنگیس" و " پرنده های قفسی" و " خسته شدم" و " جزیره" و " بی سرزمین تر از باد" خوندن و کنسرت تموم شد و ما دوئیدیم پشت صحنه .
تو مسافت راهرو تا اتاق رخت کن پشت صحنه که دو متر بیشتر نبود من یکدنیا سوال و تصویر از جلوی چشمم رد شد.
تا اینکه گفتم " سیاوش جان دروود"


من الان با سیاوش قمیشی پشت صحنه هستم ... توی دوبی به آخرین آهنگتون رسیدیم و چقدر هم جشن و کنسرت خوبی بود. چقدر جوون ها اومده بودند ، خودتون متوجه شدین ؟

بله. مثل همیشه بهزاد جان.

سیاوش جان. چندین کنسرت جالب بوده که من نتونستم باهاتون صحبت کنم. یکی آنتالیای ترکیه ، یکی هم دوبی. برامون از کنسرت آنتالیا بگو؟

تقریباً شبیه دوبی بود. ولی تیپ مردمش خیلی خوب و شیک بود. حس من هم روی صحنه ، مثل دبی ، خیلی نزدیک و با احساس بود. نزدیک چهار هزار نفر هم برای کنسرت اومده بودند و خیلی جالب بود.


کسی هم پشت صحنه اومد با شما صحبت کنه که بتونین با اخلاق و روحیه هاشون آشنا بشین؟

نه. به دلیل اینکه من بلافاصله بعد از خوندن آخرین آهنگم ، با ماشین رفتم هتل. چون سالن اجرا سر باز بود و آنچنان جایی نداشت که بشه از این کارها کرد. در نتیجه اگر من می خواستم که یک جا صبر کنم که مردن بیان ، تعداد زیاد می شد و درست نبود. ولی مردم خیلی عالی بودند. همه یکپارچه می خوندند. همه ... مثل امشب ... مثل دوبی ...

پس وقت نکردین خود شهر رو ببینین؟

چرا دیدم. آنتالیا خیلی قشنگه. سبزه ، کنار دریاست و خیلی زیباست.

آیا این آب و هوا ، به شما حس بهتری برای اجرای کنسرت داد ؟

آره. ولی اگر در مقایسه با دوبی میگی ، دوبی یک حال و هوای دیگه ای داره ... من بر اساس زمین و ساختمون و این چیزها صحبت نمی کنم ، اما وقتی مردم به این شور و حال میان ، من دیگه چیزی نمی فهمم.


امشب هم بچه ها با آهنگ های شما خیلی فریاد می زدند! ما چند تا عکس هم گرفتیم از بچه هایی که حتی خودشون هم حواسشون نبود اما مثل شما اجرا می کردند ... شما خودتون زمان اجرا به مردم نگاه می کنید؟

نه. من نود درصد مواقع در اجرا ، چشمام بسته هست. ولی گاهی اوقات بین فاصله آهنگ ها نگاه می کنم.

سیاوش جان ، به غیر از فعالیت برای آلبوم خودتون ، از فعالیت های دیگه هم برامون بگو. چون من می دونم که شما با خواننده های دیگه هم کار می کنید ...

در حال حاضر با خواننده ای کار نمی کنم. چون باید آلبوم خودم رو تموم کنم. به خاطر وقت کم که تقریباً سه ماه و نیم هست و با توجه به کنسرت هایی که در آمریکا و کانادا دارم ، نمی تونم فعلاً با کسی کار کنم.


توی دوبی شما با آهنگ " بی سرزمین تر از باد " کنسرت رو تموم کردین. درسته ؟

درسته. قبلاً با این آهنگ شروع می کردیم ، ولی الان با این تموم می کنیم که همیشه یک جور نباشه.

امشب از اجرای کدوم آهنگ بیشتر راضی بودین؟

بی سرزمین تر از باد.

اگر شما یک آهنگ انتخاب می کردین، چه آهنگی بود و به چه کسی تقدیم می کردین؟

نمیدونم ... فکر کنم " عسل بانو " رو به تمام زنان تقدیم می کردم.

نه ، فقط یک نفر !
ندارم! اگه یک نفر داشتم که همه می دونستین !!!