سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تاک


تو یه تاک قد کشیده پا گرفتی روی سینم 
واسه پا گرفتن تو عمریه که من زمینم.
راز قد کشیدنت رو عمریه دارم می بینم
داری می رسی به خورشید ولی من بازم همینم
می زنند چوب زیر ساقت واسه لحظه های رستن
ریختن آب زیر پاهات هی منو شستن و شستن
توی سرما تو گرما واسه تو نجاتم عمری
تو هجوم باد وحشی سپر بلاتم عمری
 آدما هجوم آوردن برگ های سبزتو بردن
توی پاییز و زمستون ساقتو به من سپردن
سنگینیت رو سینه من سایه ات هم نصیب مردم
میوه هاتم که آخر سر که می شن قسمت هر خم
نه دیگه پا می شم اینبارخالی از هر شک و تردید
می رم اون بالا ها مغرور تا بشینم جای خورشید
تن به سایه ها نمیدم بسه هر چی سختی دیدم
اینقدر زجر کشیدم که به آرزوم رسیدم
بذار آدما بدونن میشه بیهوده نپوسید
.می شه خورشید شد و تابید میشه آسمونو بوسید

یک تشبیه زیبا و کلی متن شعر را در آغوش گرفته.تشبیه شاعر به خاک.تکیه گاه هر کس.آن چیز که من و تو را همیشه تحمل کرده.و دیگری تشبیه تاک به یک نفر .او را کسی نمی شناسد و ناشناس باقی می ماند.به راست خاک نقش ایثار گری را برای تاک بازی می کند.نقشی که تمام وجودش را در راه تاک و برای تاک صرف می کند.درحالی که هیچ از تاک به او نمی رسد جز سنگینی ،زجر ،سختی .در حالی که هر کس جز او نصیبی از این می برد.آیا این انصاف است؟آیا حق این را می پذیرد؟هرگز و هرگز.آنچه که خاک نیازش دارد انقلاب است.تغییر و شکوفایی.خاک به آسمان می رود.فرش به عرش می گریزد.و این تحول است.پیشرفت و ظهورنو .همگی باید برخیزیم.بدون هیچ تردید.بدون هیچ شک.زجر کشیم.تا عاقبت تن از این پستی چون خاک برهانیم.و جای خورشید بنشینیم.بذار آدما بدونن می شه بیهوده نپوسید.می شه خورشید شد و تابید.می شه آسمونو بوسید.


اگه یک شبه دیگه زیر بارونا قدم زدی

این دیگه فکر نداره وقتی می شنوی می گم
تو برو باهام نمون حتی اسممو نیار
اگه یک شبه دیگه زیر بارونا قدم زدی بدون
که تمام فکر من پیش تو بود
مثل تو تو زندگیم هیچکی نبود
می دونی حرفی ندارم اگه زمزمه هامون شده یخ تو دلامون
می دونی جایی ندارم جز امشب زیر بارون برم پیش خدامون

 خوب یه شعرغم انگیز عاشقانه که موسیقی و صدا بر اندوه آن بیشتر می افزاید.شعری که نشان از دوری می دهد.و مطمئنا شعری نیست که تنها از بهر یک اجرای کنسرت یا آلبوم موسیقی سروده شده باشد.این شعر خبراز دردی واقعی در قلب شاعرش می دهد.همین سخن دقیقا بر موزیک این اجرا نیز صادق است.عناصر صدا،موسیقی و شعر این مثلث متقارن دست در دست هم داده اند تا آهنگ و اجرایی زیبا از آب درآید. چه زیبا از عناصر باران و شب در این شعر استفاده شده است.یکی از بهترین صحنه ها در سناریوی عشق در اینجا به نمایش در آمده.شب همراه با سکوت و بی نهایت تاریکی در زیر کوبش قطره ها ی باران در کوچه ای تنها و تنها قدم زدن.این بهترن معنای عشق است.اگر بخواهیم عشق را به صحنه بکشیم بهترین فیلم که نشان از عشق دهد همین است.
اگه یه شب زیر بارونا قدم زدی بدون که همه فکر من پیش تو بود.علاوه بر این معنای ظاهری معنایی عمیق و ژرف در متن آن نهفته است.اگه یه روز تو هم عاشق شدی این رو بیاد آور که تمام زندگی ام همسنگ با عشق تو بوده است و عشق تو آن را ادامه داده.و نگاهش داشته.


سلام

سلام.من سیاوش هستم .البته نه سیاوش قمیشی.توی این وبلاگ خبر هایی از سیاوش قمیشی رو باهم خواهیم خواند.خبر پایین عینا از سایتhttp://bbcpersian.com کپی کردم امیدوارم که خوشتون بیاد.اگه خواستید به این وبلاگ لینک بدید. 


سیاوش قمیشی در دبی

روز هفتم : سیاوش قمیشی ، ۶ دقیقه پشت صحنه
 

 
 

من با میکروفن و افشین با دوربین بین در پشت صحنه و پرده و صحنه رو به مردم که هورا می کشیدن وایساده بودیم و منتظر ورود گروه بودیم که ، دونه دونه آمدن روی صحنه ولی سیاوش نیومد!

ما نگران، مردم دست و داد، گروه هم ساز به دست که یکدفعه من حس کردم یک چیزی پشت سرم هست. برگشتم و دیدم توی تاریکی زیر نور کمرنگ خروج اضطراری یک سایه ایستاه و تکون نمی خوره. دست زدن مردم دیگه داشت به تظاهرات تبدیل می شد که از اون سایه این صدا شنیده شد.


"بارون دوست دارم هنوز ، چون تو رو یادم می یاره ، حس می کنم پیش منی وقتی که بارون می باره . . ." که گفتم افشین عکس بگیر که خود سیاوشه . . .


بعد سیاوش قمیشی و گروهش روی صحنه از" فرنگیس" و " پرنده های قفسی" و " خسته شدم" و " جزیره" و " بی سرزمین تر از باد" خوندن و کنسرت تموم شد و ما دوئیدیم پشت صحنه .
تو مسافت راهرو تا اتاق رخت کن پشت صحنه که دو متر بیشتر نبود من یکدنیا سوال و تصویر از جلوی چشمم رد شد.
تا اینکه گفتم " سیاوش جان دروود"


من الان با سیاوش قمیشی پشت صحنه هستم ... توی دوبی به آخرین آهنگتون رسیدیم و چقدر هم جشن و کنسرت خوبی بود. چقدر جوون ها اومده بودند ، خودتون متوجه شدین ؟

بله. مثل همیشه بهزاد جان.

سیاوش جان. چندین کنسرت جالب بوده که من نتونستم باهاتون صحبت کنم. یکی آنتالیای ترکیه ، یکی هم دوبی. برامون از کنسرت آنتالیا بگو؟

تقریباً شبیه دوبی بود. ولی تیپ مردمش خیلی خوب و شیک بود. حس من هم روی صحنه ، مثل دبی ، خیلی نزدیک و با احساس بود. نزدیک چهار هزار نفر هم برای کنسرت اومده بودند و خیلی جالب بود.


کسی هم پشت صحنه اومد با شما صحبت کنه که بتونین با اخلاق و روحیه هاشون آشنا بشین؟

نه. به دلیل اینکه من بلافاصله بعد از خوندن آخرین آهنگم ، با ماشین رفتم هتل. چون سالن اجرا سر باز بود و آنچنان جایی نداشت که بشه از این کارها کرد. در نتیجه اگر من می خواستم که یک جا صبر کنم که مردن بیان ، تعداد زیاد می شد و درست نبود. ولی مردم خیلی عالی بودند. همه یکپارچه می خوندند. همه ... مثل امشب ... مثل دوبی ...

پس وقت نکردین خود شهر رو ببینین؟

چرا دیدم. آنتالیا خیلی قشنگه. سبزه ، کنار دریاست و خیلی زیباست.

آیا این آب و هوا ، به شما حس بهتری برای اجرای کنسرت داد ؟

آره. ولی اگر در مقایسه با دوبی میگی ، دوبی یک حال و هوای دیگه ای داره ... من بر اساس زمین و ساختمون و این چیزها صحبت نمی کنم ، اما وقتی مردم به این شور و حال میان ، من دیگه چیزی نمی فهمم.


امشب هم بچه ها با آهنگ های شما خیلی فریاد می زدند! ما چند تا عکس هم گرفتیم از بچه هایی که حتی خودشون هم حواسشون نبود اما مثل شما اجرا می کردند ... شما خودتون زمان اجرا به مردم نگاه می کنید؟

نه. من نود درصد مواقع در اجرا ، چشمام بسته هست. ولی گاهی اوقات بین فاصله آهنگ ها نگاه می کنم.

سیاوش جان ، به غیر از فعالیت برای آلبوم خودتون ، از فعالیت های دیگه هم برامون بگو. چون من می دونم که شما با خواننده های دیگه هم کار می کنید ...

در حال حاضر با خواننده ای کار نمی کنم. چون باید آلبوم خودم رو تموم کنم. به خاطر وقت کم که تقریباً سه ماه و نیم هست و با توجه به کنسرت هایی که در آمریکا و کانادا دارم ، نمی تونم فعلاً با کسی کار کنم.


توی دوبی شما با آهنگ " بی سرزمین تر از باد " کنسرت رو تموم کردین. درسته ؟

درسته. قبلاً با این آهنگ شروع می کردیم ، ولی الان با این تموم می کنیم که همیشه یک جور نباشه.

امشب از اجرای کدوم آهنگ بیشتر راضی بودین؟

بی سرزمین تر از باد.

اگر شما یک آهنگ انتخاب می کردین، چه آهنگی بود و به چه کسی تقدیم می کردین؟

نمیدونم ... فکر کنم " عسل بانو " رو به تمام زنان تقدیم می کردم.

نه ، فقط یک نفر !
ندارم! اگه یک نفر داشتم که همه می دونستین !!!


سیاوش قمیشی

سیاوش قمیشی

 آهنگساز, شاعر, تنظیم کننده و خواننده اعتباری ویژه و متفاوت دارد

اگر 4 رکن اساسی آهنگ (Melody), شعر, (Lyric) تنظیم (Compose)  و صدای خواننده (Vocal) را در ساخت و اجرای یک ترانه به عنوان وجوه اصلی ترانه در نظر بگیریم , سیاوش قمیشی تنها هنرمندی ست که هر4 وجه ترانه اش با دیگر فعالان موسیقی پاپ (Popular) ایران متفاوت است.

            سیاوش قمیشی (متولد 1324-1945 در اهواز و بزرگ شده در تهران ) آهنگساز, شاعر, تنظیم کننده و خواننده ای ست که در ین عموم به عنوان خواننده و برای خواص به عنوان آهنگساز و خواننده اعتباری ویژه و متفاوت دارد. نخستین وجه و شاید مهم ترین وجه

تفاوت آثار سیاوش قمیشی در ملودی هایش نهفته است. ملودی هایی بسیار متأثر از موسیقی کلاسیک (اصیل) ایران و در عین حال مبتنی بر آکورد های غیر معمول و کاملأ غیر ایرانی که  ترکیبی عجیب و درخشان را از موسیقی ایرانی و غربی در قالب ترانه های پاپ (Popular) به وجود آورده است و همچون مهری برجسته, برداشت ناب سیاوش قمیشی را از هنر ایرانی با اشرافی جامع بر انواع موسیقی غیر ایرانی به نمایش می گذارد. در بیشتر آهنگهای ساخته سیاوش رگه هایی روشن و قوی از موسیقی ایرانی را می توان یافت که گرچه روایت جز به جز موسیقی ردیفی ایران نیستند اما به خوبی حس ایرانی بودن را حتی در ذهن شنونده ی غیر حرفه ای متبادر می کنند و این هنر اوست که با گریز آگاهانه از تکرار سنتی و نخ نما, ملودی های ظریف ایرانی را همچون تارهای طلا بر پیکره ی ترانه اش می بافد. با کمی دقت در آلبوم های سیاوش میتوان بسیاری از برداشت های آزاد وی را از موسیقی کلاسیک ایران به وضوح مشاهده کرد. در واقع سیاوش قمیشی و هم نسلان موفقش آموزش موسیقی را از کودکی به طور خودآگاه یا ناخودآگاه با موسیقی ناب ایرانی شروع کردند. شنیدن روزمره ی اجراهای بسیار موثق و اصیل از بزرگان موسیقی ایران در سالهای 1320و1330 از رادیو تهران تجربه ای تکرار نشدنی برای هم نسلان سیاوش به عنوان کودکان آن روزگار و بزرگان آینده موسیقی نوین ایران بود که به مرور پس از آشنایی با حوزه های دیگر, موسیقی عملی را از طریق مراجع و منابع کاملأ جدا آموزش دیده وتجربه می کردند.

            سیاوش قمیشی خود سالهای 1970 را در انگلستان (مهد موسیقی راک) گذرانده و آموزش موسیقی دیده است. موسیقی گروههای بزرگ غربی و شرایط زمانی – مکانی فعالیت آنها را از نزدیک درک و لمس کرده و آثارشان را عملا مشق و اجرا نموده است. این آمیختگی عملی با موسیقی روز دنیا در کنار ذهنیت و ناخودآگاه انباشته از ملودی های موسیقی ایران, زمانی که منشا خلق هنری قرار گرفتند ترکیبی نو و بدیع از ملودی و هارمونی را پدید آوردند که پیشتر همانندی نداشت. از این روست که موسیقی سیاوش قمیشی را یکی از بهترین نمونه های هنر هم نسلانش می دانیم. او با برداشت ویژه اش از انواع موسیقی و با توجه کامل به موزیک روز دنیا به ویژه در حیطه ی پروگرسیو تنظیم, صداسازی و میکس به مرز نوآوری و خلاقیتی کامل رسیده و در بیان خود قوام ودوام یافته است. همکاری با تنظیم کنندگانی آگاه و خوش ذوق (که بعضا با وجودی که ایرانی نیستند, توانسته اند با موسیقی ایرانی ارتباط برقرار کنند) و نکته سنجی شخص سیاوش در استفاده ی آگاهانه و هوشمند از صداسازی های الکترونیک و ساوند افکت های عجیب و بجا در تنظیم قطعاتش, به موسیقی او تنوعی خاص و رنگارنگی منحصر به فردی بخشیده است که موزیکالیته ی ترانه های او را به گونه ای بهتر و جذاب تر نمایان میکند. از لحاظ شعری, ترانه هایی که سیاوش برای کار انتخاب میکند چند ویژگی اساسی دارند که مهم ترین آنها سادگی و روانی کلام و دوری از پیچیدگی های معماگونه ی شعری است.

            سیاوش از دیرباز علاقه ای به استفاده از کلام روشنفکر مأبانه و غیر مردمی نداشته است و با انتخابی آگاه, به دام ابتذال ناشی از ساده پسندی و بی هویتی هم نیفتاده است. فضای ترانه های او فضایی روشن و امیدبخش است, به دور از سایه های خاکستری و سیاه رایج در ترانه ی نوین ایران.

اعتراض موجود در ترانه های انتخابی او هم نوع با موسیقی ای, اعتراضی سیاه و خمود نیستو از تلخی و شیرینی توأم برخوردار است. جالب این که متقابلأ در کارنامه ی هنری سیاوش به هیچ رو با ترانه های بی معنی و سبک سرانه هم مواجه نمی شویم. شادترین ترانه های او, نه در کلام و نه در موسیقی به مرز انحطاط و ابتذال نزدیک نمی شوند و شعر و موسیقی ترانه های شاد او هم ا ز حدود تشخص, حجب و آبرومندی مأخوذ به حیا بیرون نمی روند. مضامین ترانه های سیاوش عموما مضامین و موضوعات عاطفی در حوزه زندگی فردی و اجتماعی اند و"عشق, زندگی و حرکت" در این میان نقش محوری و کلیدی دارند و داستان هر ترانه هم غالبأ با پایانی روشن و امید بخش همراه است. سیاوش در شناخت و کشف ملودی پنهان در شعر استعدادی خداداد دارد و با قوه ی درک ریتم بسیار خوب, ضرب آهنگ مناسب شعر و ملودی را برای کارش می یابد. به همین دلیل, در آلبوم هایش همه نوع ترانه با ریتم های گوناگون شنیده می شود, تنوعی که شنونده را دچار ملال ناشی از یکنواختی آلبوم نمی کند. او در اجرای ترانه هایش صاحب سبکی مشخص است. آشنایی عمیق با ملودی و تنظیم ترانه ای که آهنگ آنرا بر مبنای توان حنجره و نقاط ضعف و قوت صدای خود ساخته و ویژی های خاص صدایش اعم از تونالیته و موزیکالیته ی صدا, نتیجه ی خوانندگی اش را بسیار درخشان و پر ثمر کرده است. صدای زخمی و خش دار, آمیخته با تحریرها و غلت ظریف آواز ایرانی جملات آهنگین را با صمیمیت و احساسی ژرف و بی غش می خواند که گویی شعر و آهنگ تنیده بر هم, از جان خواننده بر می آیند و بر دل شنونده می نشینند. به جرأت میتوان گفت هیچ آهنگسازی در موسیقی ترانه ی نوین ایران, در طی سی سال گذشته همانند سیاوش قمیشی حرکتی رو به جلو و کمال طلب با حفظ و افزایش روز افزون تعداد مخاطبان نداشته است. ترانه های سیاوش قمیشی (ترانه به معنای جمع آهنگ و شعر و صدا) مخاطب عام دارد و این عمومیت به ویژه در بین جوانان دیده می شود. شاید او تنها آهنگساز/خواننده ای ست که هر چه بیشتر کار میکند مخاطبان و علاقه مندان جوان تری پیدا می کند و به زبان موسیقی به جوانان, زندگی, عشق و نشاط می بخشد, همچون دوستی همسن در خلوتشان میخواند و مانند پدری مهربان سنگ صبور درد های جوانی شان می شود. همه ما – نسل بعد از انقلاب – در داخل و خارج کشور با صدای سیاوش قمیشی زندگی کرده ایم , عاشق شده ایم, گریسته ایم, خندیده ایم و نفس کشیده ایم. با او بوده ایم و او با ما بوده است.

            موسیقی و صدای سیاوش همچون زندگی اش ساده, روان و بی پیرایه است و به سادگی در ضمیر پاک جوانان می نشیند و شاید از این روست که جوانان بسیار دوستش می دارند چرا که جوانی مظهر سادگی و یکرنگی ست. سیاوش قمیشی مانند سرزمین زادگاهش انسانی آفتابی است, آفتاب وجودش بی غروب باد.
 

from : danceage.com